به گزارش خبرگزاری حوزه، به مناسبت هفته پژوهش،با حضور جمعی از پژوهشگران حوزوی، حجت الاسلام ایمان شکیبایی به تبیین عوامل تغییرات اجتماعی بر محور نهج البلاغه پرداخت.
وی بیان کرد: دینداری، اختراعات، نژادها، جنگ ها و آشوب ها، شرایط اقتصادی، مختصات جغرافیایی و در زمان حاضر فضای مجازی تأثیر به سزایی در ایجاد تغییرات اجتماعی دارد که کارشناسان مذهبی، جغرافی دانان، اقتصاددانان،اصحاب رسانه و سایر کارشناسان مربوطه باید پژوهش کنند که چه تدبیری بیندیشند که یک جامعه به سوی پیشرفت باشد نه پسرفت و عقب ماندگی.
استاد نهج البلاغه افزود: وقتی سراغ کتاب شریف نهج البلاغه می رویم با تعدادی از عوامل مهم تغییرات اجتماعی مواجه میشویم که این عوامل را بیان می کنم.
١)عقاید و دین
پژوهشگر حوزه و دانشگاه گفت:طبق بیانات حضرت،وقتی در یک جامعه عقاید و ارزشهای دینی میان مردم جریان نداشته باشد،پراکندگی و تفرّق اجتماعی پدید می آید و قوّه محرکه ای که بتواند انرژی موجود در جامعه را به فعلیت درآورد و آثار و نتایج عینی از آن تحصیل نماید، مفقود خواهد بود.
حضرت در فرازی از خطبه ١٩٢ می فرماید:
«فَانظُروا اِلی مَواقِعِ نِعَم اللّهِ عَلیهم حینَ بَعثَ اِلیهم رَسوُلاً فَعقَد بِمِلّته طَاعَتَهم وَ جَمع عَلی دَعوتهِ اُلفَتهم، کَیفَ نَشَرتِ النّعمةُ عَلَیهم جناحَ کَرامَتِها و اَسَالَتْ لَهم جَداوِلَ نَعیمهَا»
پس بنگرید که نعمتهای خداوند چگونه بر آنان (امتهای پیشین) فرو ریخت، هنگامی که پیامبری بر ایشان برانگیخت، پس آنان را به اطاعت خداوند درآورد و با خواندن به سوی خدا آنان را مؤتلف ساخت، چگونه بالهای نعمت و کرامتش را بر سر آنان گسترانید و جویبارهای آسایش و فراوانی برایشان جاری شد!
در فراز پیشین همین خطبه،اوضاع جوامع مزبور پیش از بعثت پیامبران الهی توصیف شده و تفرّق و ضعف و زبونی آن جوامع توضیح داده شده است:
«فَالاحوالُ مُضطربةٌ وَ الایدی مُختلفةٌ والکثرُة متفرّقةٌ فی بلاءِ ازل وَ اَطباقِ جهل من بَنات موؤُدة و اصنام معبودة و ارحام مقطوعة و غارات مشنونة»
حالتهایشان مضطرب و دستهایشان به خلاف هم در کار و جمعیتهایشان در بلایی سخت و جهالتی استوار پراکنده بود.در زنده به گور کردن دختران و پرستیدن بتان و قطع پیوند ارحام و غارت یکدیگر دست و پا می زدند.
این پژوهشگر گفت: کارکردی که در این عبارت به دین نسبت داده شده،جالب توجه است.دین شامل مجموعه دستورات اخلاقی،آداب و سُنن،احکام و عقایدی است که رویکرد اهالی یک جامعه را نسبت به جهان و جامعه ترسیم می کند و مواضع انسانها را در روابط متقابل تنظیم می کند. بنابراین،اعضای جامعه ای که خلاء دینی دارد،مانند جوامعی که در نهج البلاغه توصیف شده است،دچار اضطراب فکری،تشویش روحی و تشتّت عملی می شوند.
حضرت در فرازی از خطبه ١٨٠فرمودند: «لِلّهِ اَنتم اَماَ دینٌ یِجْمَعُکُمْ»راستی شما چه مردمی هستید؟آیا دینی نیست که متّحدتان سازد؟
در فراز دیگری از خطبه ١٩٢فرمودند: «قَدْ تَرَبَّعَتِ الاُمورُ بِهمِ فیظلِّ سُلطان قاهر و آوَتْهم الحالُ اِلی کَنفَ عزّ غالب و تعطّعفتِ الامورُ عَلَیهم فی ذوی ملک ثابت، فَهم حُکّامٌ عَلَی العَالَمینَ وَ مَلُوکٌ فی اَطرافِ الاَرَضینَ یَملکُون الاُمُور عَلی مَن کَانَ یَملکها عَلَیهم وَ یُمضُونَ الاَْحکَامَ فی مَنْ کَانَ یُمضیهَا فیهم»
به برکت دین، زندگیشان سامان یافت، در سایه دولتی قوی به عزّت رسیدند و کارهاشان استوار گردید و دولتشان نیرومند شد،چنان که بر جهانیان و پادشاهان زمین در این کرانه و آن کران حاکم شدند،کار کسانی را به دست گرفتند که بر آنان حکومت می کردند و بر کسانی فرمان راندند که فرمان بردار آنان بودند.
وی افزود:علاوه بر بحث در مورد آثار کلّی ادیان،در برخی عبارات،بخصوص درباره نتایج و ثمرات دین اسلام سخن گفته شده و همان آثار اجتماعی یعنی تحوّل آفرینی و عزّت بخشی به اسلام نسبت داده شده است.در خطبه١٩٨می فرمایند: «اَذَلَّ الادیانِ بعزّته و وضعَ المللَ برفعهِ و اهانَ اعداءَهُ بکرامِته و خذل محادّیهِ بِنَصرِه و هدَم اَرکانَ الضَّلالةِ بِرکنِه»;
اسلام با عزّتش،دیگر دین ها را خوار و با سربلندیش،دیگر ملّت ها را پست و بی مقدار و با ارجمندی اش،دشمنان را بی اعتبار و با یاری کردنش،مخالفان خود را واگذارد و با استواری پایه اش اساس گمراهی را ویران کرد.
٢)اخلاقیات
حضرت در فرازی از خطبه١١۶فرمودند: «قومٌ واللّهِ مَیامینُ الرأی، مراجیحُ الحلم، مقاویلٌ بالحق، متاریکٌ للبغی; مَضُوا قدماً عَلَی الطَّریقةِ و اَوجفُوا علی المحجّة، فظفروا بالعقبی الدائمةِ و الکرامةِ الباردةِ»
به خدا سوگند،مردمی بودند مبارک رأی، آراسته به بردباری،راست گفتار،وانهنده ستم و زشتکاری،پیشرفت کردند و راه راست در پیش گرفتند و در آن راه شتابان رفتند.پس پیروز شدند به نعمت جاودان و کرامت گوارا و رایگان.
مدرّس نهج البلاغه گفت:از نظر امیرالمؤمنین(ع)ملاک درستی راه و کرامت انسانی،ارزشهای دینی است و در این عبارت،عامل نیل به چنین هدفی، ترویج خصال حسنه اخلاقی مانند صداقت،بردباری و عدالت معرفی شده است.در اینجا یک نمونه از این گونه خصال اخلاقی را،که در نهج البلاغه مورد توجه قرار گرفته است،مطرح می کنیم:
امیرالمؤمنین(ع)مکرراً والیانش را به خطر تملّق اطرافیان،که باعث غرور و خودبینی آنها می گردد،هشدار می دهد چون این خصال موجب سرکشی زمامداران می شود و جریان امور بر آنان مشتبه می شود:
«به پارسایان و راستگویان بپیوند و آنان را چنان بپرور که تو را فراوان نستایند و با ستودنِ کار بیهوده ای که نکرده ای خاطرت را شاد ننمایند که ستودن فراوان خودپسندی می آورد و به سرکشی وامی دارد.»
در فقره دیگری از همین نامه ۵٣می فرمایند: «بپرهیز از خودپسندیدن و به خودپسندی مطمئن بودن و ستایش را دوست داشتن که اینها همه از بهترین فرصتهای شیطان است تا بتازد و کرده نیکوکاران را نابود سازد.»
٣)جهاد
امیرالمؤمنین(ع)درباره آثار جهاد در سرنوشت جامعه،در خطبه ١١٠،«جهاد در راه خدا» را موجب سربلندی اسلام و عزّت جامعه اسلامی معرفی می کنند:
«الجهادُ فی سبیلِه، فانّهُ ذِروةُ الاسلام» جهاد در راه خدا موجب اعتلای اسلام است. ترک جهاد و مبارزه برای دفاع از حریم جامعه و محافظت از امنیت و آرامش آن،نتیجه ای جز فلاکت و زبونی جامعه ندارد.در خطبه ٢٧ می فرماید: «هرکه جهاد را واگذارد و آن را ناخوشایند دارد خدا جامه خواری بر تن او پوشاند و فوج بلا بر سرش کشاند و در زبونی و فرومایگی بماند.»
۴)امر به معروف و نهی از منکر
حضرت در فرازی از خطبه ١٩٢فرمودند: «فانَّ اللّهَ سُبحانَهُ لَم یَلعنِ القرنَ المَاضی بینَ اَیدیکُم اِلاّ لترکِهِمُ الاْمَرَ بالمعروُفِ وَ النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ فَلَعن اللّهُ السُّفَهاءَ لِرکُوبِ المعاصی وَ الحکماَء لِترکِ التَّناهی»
همانا خدای سبحان مردم دوران گذشته را،که پیش از شما بودند از رحمت خود دور نساخت،جز برای آنکه امر به معروف را واگذاشتند و مردمان را از منکر باز نداشتند.پس خدا بی خبرانشان را به دلیل نافرمانی کردن و خردمندانشان را به دلیل مخالفت نکردن با گناه لعنت کرد.
حضرت در نامه ۴٧ تذکری جدّی فرمودند: لا تترکوا الامرَ بالمعروفِ و النهیَ عنِ المنکرِ فیُولّی علیکم شرارکم ثمَّ تدعونَ فلایُستجابُ لکم»
امر به معروف و نهی از منکر را وامگذارید تا بدترین شما حکمرانیتان را به دست نگیرند،آنگاه دعا کنید و پذیرفته نشود.
۵)حاکمیت
حضرت در فرازی از خطبه ١۶۴فرمودند:
فاعلمْ انَّ افضلَ عبادَاللهِ امامٌ عادلٌ هُدی و هَدی، فأقامَ سنّةً معلومةً و اماتَ بدعةً مجهولةً... و انَّ شرَّ النّاسِ عنداللّهِ امامٌ جائرٌ ضلَّ به، فاماتَ سنّةً مأخوذةً و احیی بدعةً متروکةً»
بدان که فاضل ترین بندگان خدا امامی است دادگر،هدایت شده و راهبر که سنّتی را که شناخته است،به پا دارد و بدعتی را که ناشناخته است،بمیراند... و بدترین مردم نزد خدا امامی است ستمگر،خود گمراه و موجب گمراهی کسی دیگر،که سنّت پذیرفته شده را بمیراند و بدعت واگذارده را زنده گرداند.
پژوهشگر حوزه و دانشگاه گفت:در این فقره،نقش حاکم عادل و جائر بیان شده و نتیجه حاکمیت هر یک برای جامعه تشریح شده است.به همین دلیل، حضرت امیرالمؤمنین(ع)بر حساسیت انتخاب رهبر صالح و خطرات حکومت جور تأکید و تأثیر شگرف تغییرات حکومتی بر ابعاد جامعه را گوشزد می نمایند و در فرازی از نامه ٣٣می فرمایند:
«اذا تغیّرَ السلطانُ تغیّرَ الزّمانُ»چون اندیشه سلطان بازگردد زمانه دگرگون شود.
شکیبایی افزود:امروز که بحمدالله تحت رهبری حضرت آقا هستیم،باید قدردان این نعمت الهی باشیم و بیش از گذشته این فرمایش امام راحل را گوشزد کنیم که فرمود:پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.
۶)انسجام اجتماعی
حضرت در فرازی از خطبه ١٩٢فرمودند: «فانظروا کیفَ کانوا حیثُ کانتْ الاملاءُ مجتمعةً و الاهواءُ مؤتلفةً و القلوبُ معتدلةً و الایدی مترادفةً و السّیوفُ متناصرةً و البصائرُ نافذةً و العزائمُ واحدةٌ، ألم یکونوا ارباباً فی اقطارِ الارضینَ و ملوکاً علی رقابِ العالمین؟فانظروا الی ما صاروا الیه فی آخرِ امورهم حینَ وقعتِ الفرقةُ و تشّثتِ الالفةُ و اختلفتِ الکلمةُ و الافئدةُ و تشعّبوا مختلفینَ و تفرّقوا متحاربین قد خلعَ اللّهُ عنهم لباسَ کرامتهِ و سلبهم غضارةَ نعمتهِ و بقیَ قَصصُ اخبارهم فیکم عبراً للمعتبرینَ»;
پس بنگرید چگونه بودند آنگاه که گروه ها فراهم بودند و...دستها یکدیگر را مددکار بود. شمشیرهابه یاری هم آماده و دیده ها به یک سو دوخته واراده هادرپی یک چیز تاخته،آیا مسلط به سراسر زمین نبودند و بر جهانیان پادشاهی نمی نمودند؟پس بنگرید که پایان کارشان به کجاکشید،چون میانشان جدایی افتاد والفت به پراکندگی انجامیدوسختی ها و کینه هادر دلهاشان فراوان شد.از هم جدا شدند و به حزبها گراییدند و خدا لباس کرامت خود را از تنشان بیرون آورد و نعمت فراخ خویش را از دستشان به در کرد و داستان آنان میان شما ماند و آن را برای پند گیرندگان عبرت گردانید.
آن حضرت در فراز دیگری از همین خطبه فرمودند:«فاذا تفکّرتم فی تفاوتِ حالهم فالزموا کلَّ امر لزمتِ العزّةُ بهِ شأنهم و زاحتِ الاعداءُ له عنهم و مدّتِ العافیةُ بهِ علیهم و انقادتِ النّعمةُ له معهم و وصلتِ الکرامةُ علیه حبلهم منَ الاجتنابِ للفرقةِ و اللُّزومِ للألفةِ و التّحاضِّ علیها و التّواصی بها و اجتنبوا کلَّ امر کسرَ فقرتهم و اَوْهَنَ مُنَّتهُمْ مِن تضاغُنِ القلوبِ و تشاحنِ الصّدورِ و تدابُرِ النُّفوسِ و تخاذُلِ الایدی»
چون در تفاوت حالاتشان در خوشبختی و بدبختی اندیشیدید،روشی را برگزینید که به سبب آن مقامشان ارجمندی یافت و دشمنانشان از سرشان رانده شد و عافیت بر سرشان سایه گسترد و نعمت مطیع و منقادشان شد. و به برکت آن کرامت، رشته اتحاد در میانشان استوار گردید و از تفرقه اجتناب کردند و الفت و مهربانی را شعار خود ساختند و یکدیگر را بر آن تحریض نمودند و سفارش کردند، و از هر کاری که پشتشان را می شکست و بنیان قدرتشان را سست می نمود، چون رخنه کردن کینه ها در دلها و افروخته شدن آتش عداوتها در سینه ها و از یکدیگر روی گردانیدن و از یاری هم دست کشیدن، دوری نمودند.